چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

p37

وارد اتاق تهیونگ شد که متوجه شد داره از دهنش خون میاد و جیغ...

ا.ت به سمت تهیونگ رفت و بهش نگاه کرد تخت هم خونی بود
ا.ت: بانداژ؟!...هی هی تهیونگگگگ بیدارشو پاشو

هرچقدر تهیونگ رو تکون میداد اون بیدار نمیشد از بانداژشش مدام خون میومد...
ا.ت: چیکار کنم چیکار کنم؟(استرسی و اشک)..کوک!

سریع دویدم توی اتاقم و شماره کوک گرفتم لطفا..لطفا جواب بده
کوک: الو!؟
ا.ت: کمکم کنننن
کوک: چیشده؟
ا.ت: تهیونگ...داره از دهنش و زخم پهلوش خون میاد
کوک: چی؟!...استرس نگیر سریع به شماره اضطراری هتل زنگ بزن بالای جل کلیدی نوشته شده اونا زودتر از من میرسن محل بیمارستانو بهم پیامک کن
ا‌ت: باشه...

ا.ت گوشی رو قطع کرد و به سرعت اون شماره رو گرفت و اوضاع توضیح داد....یکم بعد چند نفر آمدن و با کلی چرت پرت و چیزایی که ا.ت سر در نمی‌آورد تهیونگ رو به درمانگاه هتل بردن تا رسیدن امبلانس و همون موقع کوک امد و زودتر از امبولانس تهیونگ رو سوار کردن و بردن....کوک از شیشه اینه به عقب نگاه و ا،تو دید که در حال نوازش موهای تهیونگ بود و زخمشو فشار میداد و هر از گاهی صورت خیسشو تمیز میکرد
...
ویو بیمارستان
کوک: دکتر چیشد؟
_سرخرگش پاره شده بوده و خیلی خون از دست داده ما براش سه تا کیسه خون نوشتیم و اینکه لطفا مراقب باشید چون ظاهرا یه پارگی سرخرگ عادی نبوده مثلا انگار که....نمیدونم اینو بگم یا نه
ا.ت: بگید لطفا
_انگار خود بیمار از عمد اینکارو کرده باشه ولی خوشبختانه زخم عمیقی در اخرای خوب شدن بوده پس نگران نباشید..اها یه تست الکل هم ازشون میگیریم

ا.ت هوفی کشید و رو صندلی نشست و با دستاش صورتشو پوشوند فقط یه چیز تو سرش عین میخ بود(چرا تهیونگ اینکارو کردی؟اگه یه درصد فردا صبح میدیدمت باید جنازتو جمع میکردم؟)

ا.ت و کوک رفتند توی اتاق و ا.ت به کیسه خون و سیمایی که بهش وصل بود نگاه کرد
ا.ت: کوک تو برو من پیشش میمونم
کوک: میخوای بمونی؟
ا.ت: هوم
کوک: پس منم میمونم

ا.ت لبخندی زد و به کوک خیره شد
ا.ت: خیلی ممنون تا الانم خیلی لطف کردی بهم تازه اگه این بیدار شه...شده بمیره هم میخواد تو رو بزنه
کوک: اینبار منم بی حرکت نمیمونم
ا.ت: میدونم میدونم تو خیلی زور داری این میره کما(چشمک)یادمه منو وسایلم و وسایلتو چطوری از کوه بالا بردی(اروم)ولی خب نمیخوام اینجا دعوا راه بندازید
کوک: مطمعنی برم مشکلی پیش نمیاد؟
ا.ت ریز ضربهایی به شونش زد
ا.ت: نگران نباش چیزی شد زنگ میزنم

کوک با خداحافظی از اونجا رفت و ا.ت کنار تهیونگ نشست و دست تهیونگ رو توی دستاش گرفت و نوازشش کرد
....
ویو چند ساعت بعد_ساعت ۶
تهیونگ ویو
با وجود سرگیجه چشمامو باز کردم و با دیدن نور کم توی اتاق و دستگاه تنفس روی دهنم فهمیدم بیمارستانم
خواستم ...
60❤️✌🏿🌚
دیدگاه ها (۱۸)

در مهمونی اون شب من برای توعم...

🌚

در مهمونی اون شب من برای توعم...

چند پارتی برادر سختگیر و وحشی من...

قلب یخیپارت ۱۰از زبان ا/ت:غذامون تموم شد منم میخواستم برم دس...

"سرنوشت "p,36...۱۰ مین بعد ....ا/ت : بریم تو ؟ سرده....کوک :...

خوندن بدون لایکو کامنت حرامه.you and me P20که ناگهان تهیونگ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط